چه شور و غوغایی است !طوفان به پا شده است. آسمان برق می زند، رعد می غرد ،کوه ها به لرزه در آمده است . در میان شب بی پایان طبیعت ، برقی شدید و کور کننده سینه ی ظلمت را بی رحمانه می شکافد و برای یک لحظه ، یک لحظه ی کوتاه ، جهان پرآشوب و حرکت انقلابی امواج و لرزش شدید طبیعت را می نمایاند...
مگر چه شده است ؟ این شور و غوغا از کجاست ؟ چرا طوفان به پا شده است ؟ رعد وبرق چه می گوید؟ چرا زمین لرزه شده است؟ مگر قیامت بپا شده است؟ مگر صور اسرافیل مردگان را به حرکت انقلابی انداخته است ؟ مگر انفجاری در جهان به وجود آمده؟ مگر این عالم مادی در آخرین حرکت تب آلود احتضاری خود تکان آخرین را به خود داده است؟
خدایا، به کجا بگریزم ؟ از این حرکت و تشنج شدید سرسام آور به کجا پناه ببرم ؟ . خود را به آغوش تو پرتاب می کنم . خود را لا به لای الطاف پر مهر و محبت تو مخفی می کنم....
گرچه تو ایجاد کننده این شور و و هیجان و طوفانی ، ولی از تو به تو پناه می برم .از وحشت تو به لطف تو می گریزم تا بیشتر به تو نزدیک شوم.
آری ای خدای بزرگ دیگر نمی ترسم، دیگر نمی گریزم، دیگر مخفی نمی شوم....
خدایا، این انفجار بزرگ انفجار درونی من است، این سوز و گداز دل من است که دنیا را به لرزه انداخته است. این غرش سینه ی دردمند من است که رعد را به وجود آورده است ،این هیجان درونی من است که طوفان به پا کرده است ، این خشم سوزنده ی من است که برق آسمان را به وجود آورده ، این احساسات آتشین من است که امواج خروشان دریا را آفریده ، این اشک خونین من است که باران را به وجود آورده است....
آری دیگر نمی ترسم ، دیگر نمی گریزم ، هم دوش رعد وبرق و طوفان و باران به پیش می تازم .
دست نوشته ای از شهید دکتر مصطفی چمران ،نگاشته شده در لبنان
کلمات کلیدی: شهید چمران، مناجات و دعا
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.